پارسا در جشن تولد پسر عمو مهدی
دیشب من و پارسا و بابا مجتبی به همراه همه عمه جونا و عموجونا و بچه هاشون ، شام خونه عمو جون اسد دعوت بودیم .آخه تولد مهدی جون بود و مامان و باباش می خواستن یه جشن تولد خانوادگی براش بگیرن. بچه ها قبل از شام کلی با هم بازی و سر و صدا کردن و طبق معمول سر اسباب بازی یه کم با هم کل کل کردن و ما بزرگتر ها هم فقط به کاراشون می خندیدیم ، چون واقعاً خنده دار بود. مثلاً یه بار پارسا و محمد سر کامیون با هم کشمکش داشتند و هر دو تاشون در حال کشیدن کامیون بودن که یک دفعه کامیون بینوا به دو قسمت تقسیم شد و یکی دست پارسا و یکی دست محمد موند و من و مامان محمد کلی خندیدیم. خلاصه خونه از صدای بازی بچه ها و ح...